✨ ‌به نام امید شب های تار. ✨


چه سخت است شب ها را تا صبح گریستن.
چه سخت است، نصف شب با صدای شلیک، پریدن.
◼چه سخت است. که بدانی هم سن و سالی هایت دارند در خانه هایشان، غذاهای خوشمزه میخورند اما تو داری گوشتی که ده سال تاریخ انقضایش گذشته میخوری، چه سخت است!.

چه سخت است که بدانی هم سن و سالی هایت مشغول تفریح و گردش و عشق و حال هستند اما تو اینجا کارَت شده خیره شدن به دربی که باز شود و نمی شود!.
چه سخت است.
❌ روز ها فحش ناموس شنیدن و دست های بسته و اسم های خسته و قلبی شکسته، چه سخت است!.

چه سخت است شب بوسیدن عکس امامت، و صبح چون ببینند عکس او داری به راهت، بوسه گرفتن تازیانه از لبانت، آه. چه سخت است!.

چه سخت است یواشکی دعای کمیل را خواندن، آنهم با صدایی خیلی آرام که مبادا سربازان باخبر شوند. چه سخت است!.
که نمیتوانی حتی یک داد بزنی.

چه سخت است عزیز ترین رفیقت را جلوی چشمت شکنجه دادن و تو. فقط میتوانی بگریی. چه سخت است.
اما نه .
صدایی می‌شنوی که میگوید پسرم قوی باش! قوی.
صدای مادرت است که با دنیایی ارزو؛ دنیایش را به باد داده است.
مادری که چه سخت رادیو به دست از این طرف اتاق به آن طرف اتاق راه میرود و منتظر خبری است. از دنیایش. از پسرش.

♨چه سخت است حال پدری که نیمه شب بلند میشوند، انگشت به دهان دور خانه راه میرود و میگوید آیا الان پسرم خوابیده؟؟ نخوابیده؟؟ در کدام اسارت خانه اسیر شده؟؟ وای که چه سخت است.

و چه سخت است چشمان لرزان مادر خسته دلی که خیره مانده به دری. و با صدایی خسته و لرزان و بغض آلود. میگوید: آخر می‌شود. میشود زنده بمانم و بار دیگر پسرم، پاره تنم را ببینم؟
و چه سخت است.
آینده ای که نمی‌دانی چیست

#محمدعلی_حجت 
#به_یاد_انها_که_رفتند_تا_بمانیم .


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها